زندگانی بقیة الله الاعظم حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف

مشخصات کتاب

سرشناسه:مدرسی، سیدمحمدتقی، 1945 - م.

عنوان قراردادی:الامام المهدی(عج) قدوه و اسوه. فارسی.

عنوان و نام پدیدآور:زندگانی بقیه الله الاعظم حضرت مهدی(عج)/ محمدتقی مدرسی؛ مترجم محمدصادق شریعت.

مشخصات نشر:تهران: محبان الحسین(ع)، 1383.

مشخصات ظاهری: 63ص.

فروست:هدایتگران راه نور؛ [ج]14.

شابک:2000ریال: 964-5648-82-3 ؛ 2000 ریال ( چاپ دوم ) ؛ 2000 ریال ( چاپ ششم ) ؛ 25000 ریال( چاپ هفتم ) ؛ 35000 ریال ( چاپ چهاردهم ) ؛ 4000ریال (چاپ شانزدهم) ؛ 4000 ریال(چاپ نوزدهم) ؛ 7000 ریال (چاپ بیستم) ؛ 7000 ریال (چاپ بیست و یکم) ؛ 8000 ریال (چاپ بیست و دوم)

یادداشت:چاپ قبلی: نشر بقیع، 1376.

یادداشت:چاپ دوم: 1379 .

یادداشت:چاپ سوم: 1379 .

یادداشت:چاپ پنجم: 1380 .

یادداشت:چاپ ششم: 1381.

یادداشت:چاپ هفتم: 1382 .

یادداشت:چاپ چهاردهم: 1385.

یادداشت:چاپ شانزدهم: تابستان 1386.

یادداشت:چاپ نوزدهم: پاییز 1386.

یادداشت:چاپ بیستم و بیست و یکم: تابستان 1387.

یادداشت:چاپ بیست و دوم: پاییز 1388.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:چهارده معصوم -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده:شریعت پارسا، محمدصادق، 1336 -، 1342 - ، مترجم.

شناسه افزوده:هدایتگران راه نور؛ [ج] 14.

رده بندی کنگره:BP36/م 36ھ4 14.ج 1379

رده بندی دیویی:297/959

شماره کتابشناسی ملی:م 78-27408

ص :1

اشاره

ص :2

سخن ناشر

(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ )

(الإنبیاء، 105)

درود بیکران بر منتظرانی که برای طلوع فجر حماسه آفرین «خورشید جهان افروز موعود امم» در بلندای قله های بیداری، به انتظار نشسته اند.

به بیان قرآن کریم مصلحی بزرگ از تبار علی و فاطمه علیهم السلام ظهور خواهد کرد و کار بزرگ اصلاح جان و جامعه انسانی به دست زبده آفاق حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف انجام خواهد شد.

بشر امروز در دوران انتظار به سر می برد و این دوران باید دوران تقویت ایمان و تحکیم مبانی ارزشی و مکتبی باشد.

در باره زندگانی نورانی حضرت بقیة اللّٰه الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف هزاران کتاب و مقاله به رشته تحریر در آمده و یکی از این کتابها ، کتاب حاضر می باشد که به قلم روان و سلیس حضرت آیت اللّٰه العظمی مدرسی(حفظه اللّٰه) نگارش یافته است.

این کتاب از سال 1379 تاکنون بیست و چهار نوبت تجدید چاپ گردیده است.

ص:3

موسسه فرهنگی انتشاراتی محبّان الحسین علیه السلام بر خود می بالد که در شرایط آشفته و اسفناک جهان امروز ، که مسابقات تسلیحاتی و صف آرایی قدرتمندان ، مردم را به وحشت انداخته و اعصاب جهانیان را خسته و فرسوده نموده است ، تولید و تکثیر کتابهای دینی و نشر معارف اسلامی را سرلوحه کار خویش قرار داده است. تا بدینوسیله گامهای موثری در راه خدمت به جامعه بشری برداشته باشد.

از خداوند منان مسئلت داریم که مثل همیشه یار و یاورمان باشد.

انشاء اللّٰه

واحد فرهنگی انتشارات محبّان الحسین علیه السلام

ص:4

پیشگفتار

الحمد للّٰه رب العالمین ، وصلی اللّٰه علی محمّد سیّد المرسلین وعلی آله الهداة المیامین ، وعلی أصحابه المنتجبین ، و علی عباد اللّٰه الصالحین.

مسایل بغرنج فلسفی هیچ گاه به عنوان تفنن فکری یا زیاده روی در ایده آلیسم مطرح نبوده بلکه غالب آنها از عمق محیط بشری برخاسته اند زیرا نظریات فلسفی می کوشند رابطۀ درست میان انسان و خالق و نیز میان انسان و محیط اطراف او را مورد شناخت قرار دهند.

کسانی که خواسته اند فلسفه را از این مبحث مهم جدا کنند، علت وجودی فلسفه و حکمت انتشار آن در میان مردم و توجه آنان به فلسفه را از فلسفه سلب کرده اند.

یکی از اهداف گفتگو دربارۀ امام غایب ، « حجت خداوند بر مردم » ، و ریسمان ارتباطی میان خدا و انسان ، نشان دادن ابعاد مهم از همین ارتباط مستقیم میان آفرینندۀ آسمانها و زمین با انسان است !!

این رابطه در انسان کاملی که در خصوصیات انسانی هیچ تفاوتی با دیگر

ص:5

همنوعان خود ندارد به جز آنکه حجت خداست و رسالتهای الهی در او متجلی می گردد و از او یک انسان کامل می سازد تا پیشوا و مقتدای مردم شود ، تبلور می یابد.

از آنجا که بشریت سرگردان برای خود قهرمانی با عنوان سرباز گمنام و سوپرمن و قهرمانان خیالی دیگری آفریده است، دست عنایت الهی نیز انسانی از گوشت و خون خلق کرده امام او نماد تمام فضیلتها و راهبر تمام برتریهاست تا حجت خدا بر انسان باشد تا مبادا انسان به خاطر نرسیدن به جایگاه والای خویش ضعف بشری را بهانه قرار دهد.

اینک ما بر آستان این پیشوای بزرگواریم «امام حجّت بن الحسن المنتظر» و من امیدوارم کسانی که بدو باور ندارند از نو در این مسأله تجدید نظر کنند، و خود را از این فایدۀ بزرگ بی بهره نگذارند. کتابی هم که اینک پیش روی شماست، گامی است بسیار کوچک در این وادی. بنده این کتاب را حدود بیست سال پیش به رشتۀ تحریر آورده بودم و در این چاپ در برخی از بخشهای آن بازنگریهایی به عمل اوردم و اکنون آن را به شما تقدیم می کنم و امیدوارم خداوند در روز قیامت مرا از نگارش این کتاب، منتفع سازد.

محمّدتقی مدرّسی

ص:6

زندگینامه

نام: همنام پیامبر صلی الله علیه و آله ( م - ح - م - د ) علیه السلام.

پدر و مادر: امام حسن عسکری و نرجس

شهرت: مهدی موعود ، امام عصر ، صاحب الزّمان ، بقیّة اللّٰه ، قائم و...

زمان و محلّ تولّد: روز 15 شعبان سال 255 یا 256 هجری قمری ، در سامراءمتولّد شد، وحدود پنج سال تحت کفالت پدر ، به طور مخفی به سربرد.

دوران زندگی: در چهار بخش:

1 - دوران کودکی حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر و در پشت پردۀ خفاء ، تا از گزند دشمنان محفوظ بماند ؛ و هنگامی که در سال 260 پدرش شهید شد ، مقام امامت به او محوّل گردید.

2 - غیبت صغری: از سال 260 ه . ق شروع شد و در سال 329 که حدود 70 سال می شود پایان یافت. ( اقوال دیگری نیز گفته شده است ).

3 - غیبت کبری: که از سال 329 شروع شد ، و تا وقتی که خدا بخواهدوظهور کند ، ادامه خواهد یافت.

4 - دوران درخشان ظهور آن حضرت و حکومت جهانی او.

ص:7

ص:8

تباری پاک و بزرگوار

امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف کیست ؟

پدرش امام حسن فرزند علی ، فرزند محمّد ، فرزند موسی ، فرزند جعفر ، فرزند محمّد ، فرزند علی ، فرزند حسین ، فرزند علی بن ابی طالب ( درود خداوند بر تمامی آنان باد ) بود و مادرش کنیزی ترک و از سلالۀ پاکی بود که با اوصیای عیسی بن مریم علیهما السلام پیوند می یافت. نام این کنیز ، نرجس یا صیقل بود. او پیش از ازدواج با امام حسن علیه السلام در کشور خود ، به خاطر خوابی که دیده بود ، اسلام آورد و هنگامی که طلایه داران سپاه اسلام به دیارش هجوم بردند خود را تسلیم آنان کرد تاتقدیر ،او را به خانه امام عسکری بیاورد و مادر حجّت خدا گردد.

میلاد امام مهدی

در شب نیمۀ شعبان سال 255 - و یا 256 - هجری و در شهر سامراء پایتخت خلافت در روزگار معتصم عباسی ، امام مهدی چشم به جهان گشود.

ولادت او را شواهدی بود که نشان می داد خداوند برای این نوزاد

ص:9

باسعادت چه اثری بر زندگی بشر مقدّر نموده است.

اجازه دهید با هم به سخنان حکیمه دختر امام جواد و عمّۀ امام حسن گوش فرا دهیم و ماجرای ولادت آن حضرت را از زبان او بشنویم:

امام حسن عسکری مرا خواست و گفت:

حکیمه ! امشب نزد ما افطار کن. امشب نیمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالی حجّت را در این شب آشکار فرماید. او حجّت خدا بر زمین است.

حکیمه گوید: پرسیدم مادر این نوزاد کیست ؟ فرمود: نرجس.

گفتم: فدایت گردم ! نشانی از حمل ، در نرجس نمی بینم. فرمود:

همین است که با تو گفتم.

حکیمه گوید: به خانۀ آن حضرت آمده ، سلام دادم و نشستم. نرجس آمد ، کفش از پای من در آورد و گفت: ای بانوی من و بانوی خانواده ام امشب چگونه ای ؟ به او گفتم: تو بانوی من و بانوی خانوادۀ منی. گفت:

چنین نیست. سپس گفت: عمّه چه شده است ؟ به او گفتم: خداوند متعال امشب تو را فرزندی عطا خواهد کرد که در دنیا و آخرت سرور است...

حکیمه گوید: نرجس ، از شنیدن این سخن خجل شد و شرم کرد. چون نماز شام را گزاردم ، افطار کردم به بستر رفته ، خوابیدم. نیمه شب برای خواندن نماز شب از جا برخاستم. نرجس خفته بود و نشانی از وضع حمل نداشت. نماز گزاردم و به تعقیبات نماز پرداختم و آنگاه دو باره خوابیدم. پس از لحظه ای مضطرب برخاستم و او را دیدم که خوابیده.

ص:10

سپس برخاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه گوید ؛ برای اینکه ببینم سپیده دمیده یانه ، بیرون آمدم. دیدم که هنوز فجر اوّل است. نرجس خفته بود. در بارۀ سخن امام حسن علیه السلام دچار تردید شدم که ناگاه حضرت از جایی که نشسته بود با صدای بلند به من بانک زد: « عمّه شتاب مکن ! هنگام وعده نزدیک است ». حکیمه گوید: نشستم و سوره های « سجده » و « یاسین » را قرائت کردم. در این حال بودم که ناگهان نرجس مضطرب از خواب بیدار شد. به طرف او جستم و نام خدا را بر او بردم و آنگاه پرسیدم: آیا چیزی احساس می کنی ؟ گفت: آری عمّه. گفتم: روح و قلب خود را قوی نگه دار. این همان چیزی است که با تو گفته بودم. مرا سُستی فراگرفت و او را زایمان. ناگهان متوجّه صدای سرورم امام زمان شدم.

پرده از نرجس برداشتم. دیدم نوزاد به دنیا آمده و سجده گاه ههای خویش را بر زمین نهاده و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم. دیدم ( بر خلاف سایر نوزادان ) تمیز و پاکیزه است.

در این هنگام امام عسکری مرا بانگ زد: عمّه ! پسرم را نزد من بیاور.

او را خدمت امام علیه السلام بردم. امام دست ، زیر رانها و پشت بچّه گرفت و پاهای او را روی سینۀ خود گذارد و سپس زبان در دهانش گردانید و دست بر چشمان و مفصلهای بدن نوزاد کشید. (1)

پس از ولادت این کودک ، امام حسن عسکری آداب و رسوم تولّد را به تفصیلی که در زیر می آید به اجرا گذارد.

ص:11


1- (1)) - کمال الدین - صدوق ، ج2 ، ص99.

ده هزار رِطل (1) نان و ده هزار رطل گوشت برای او صدقه داد و سیصد گوسفند نیز به خاطر او عقیقه کرد و از روز تولّد نوزاد آنها را برای بنی هاشم و شیعیان فرستاد. سپس یاران خاص خویش را از ولادت فرزندش و اینکه او پس از ایشان امامت را عهده دار است ، آگهی داد وآنان را فرمود تا این خبر را در میان خود مخفی نگه دارند. از محمّد بن حسن بن اسحاق قمی نقل است که گفت: چون امام زمان به دنیا آمد ، مولای ما امام عسکری نامه ای به جدّم احمد بن اسحاق نوشت که در آن به خط خویش که بدان نامه های خود را صادر می فرمود ، نگاشته بود:

« نوزاد به دنیا آمد. باید این خبر پیش تو پنهان بماند و دیگر مردمان از آن اطلاعی نداشته باشند. ما کسی را از خبر ولادت او آگاه نمی کنیم مگر خویشاوند نزدیک را به خاطر خویشاوندی ، و دوست را به خاطر ولایتش. دوست داشتیم این خبر را نیز به تو اعلام کنیم تا خداوند همچنانکه ما را بدان مسرور ساخت ، تو را نیز از شنیدن آن شاد وخوشحال سازد. و السلام ». (2)

از ابراهیم ، صحابی امام حسن عسکری نقل است که گفت:

« مولایم امام عسکری علیه السلام چهار قوچ برایم فرستاد و نامه ای نیز به من نوشت ( بدین مضمون ).

بسم اللّٰه الرحمن الرحیم. این قوچها به خاطر ( ولادت ) فرزندم محمّد

ص:12


1- (1)) - رطل واحد وزن و تقریباً برابر با 84 مثقال است.
2- (2)) - کمال الدین - صدوق ، ص158 - 138.

المهدی است. از آنها بالذّت بخور و هر که از شیعیان ما را دیدی بدو نیز بخوران » (1)

پنهان بودن میلاد حجّت اللّٰه

ولادت امام زمان علیه السلام بدین گونه انجام پذیرفت و به خاطر شرایط سیاسی آن دوران در زیر پردۀ کتمان پوشیده ماند. امام حسن عسکری علیه السلام تولّد فرزند خودش را جز به اصحاب خاص خود در میان ننهاد. در روایتی از کتاب غیبت ، از عدّه ای از اصحاب امام عسکری نقل شده است که گفتند:

« نزد امام عسکری علیه السلام گرد آمده بودیم و از وی در بارۀ حجّت و پیشوای پس از او پرسش می کردیم. در مجلس او چهل مرد حضور داشتند. عثمان بن سعید بن عمر عمری در برابر آن حضرت بر پا خاست و گفت: فرزند رسول خدا ! می خواهم در بارۀ مطلبی از شما سؤال کنم که خود بدان داناتر از منی. امام به او فرمود: بنشین عثمان ! عثمان ناراحت و خشمگین برخاست تا خارج شود. امّا آن حضرت فرمود: کسی بیرون نرود. هیچ کدام از ما بیرون نرفتیم. تا پس از ساعتی که امام ، عثمان را با صدای رسا ندا داد. عثمان روی پاهایش برخاست. امام فرمود: آیا شما را به خاطر مطلبی که آمده اید ، آگهی دهم ؟ همه گفتند: آری ای فرزند رسول خدا ! فرمود: شما آمده اید تا در بارۀ حجّت پس از من سؤال کنید:

ص:13


1- (1)) - بحار الانوار ، ج51 ، ص2 - 3.

همه گفتند: آری. ناگهان پسری را دیدیم مثل پارۀ ماه ، شبیه تر از هر کسی به امام عسکری ! فرمود: این پس از من پیشوای شماست و جانشین من بر شما. او را فرمان برید و پس از من به تفرقه دچار نشوید که در دین خویش به هلاکت افتید. بدانید که شما پس از این روز او را نخواهید دید تا عمرش کامل گردد. از عثمان بن سعید آنچه را می گوید بپذیرید و فرمان او را اطاعت کنید. که او جانشین امام شماست و کار به دست اوست ». (1)

دورۀ امامت، چگونه آغاز شد؟

خلفای عبّاسی بنابر عادت معمول خویش ، هر گاه فرصتی برای کشتن اولیاء اللّٰه می یافتند ، فوراً آنها را به زهر از پای در می آوردند.

معتصم نیز ، امام حسن عسکری علیه السلام را به زهر شهید کرد و سپس در صدد یافتن فرزندِ آن حضرت بر آمد تا او را نیز از میان بردارد و به خیال خویش دنبالۀ امامت را نیست و نابود گرداند.

معتصم عده ای را به خانۀ امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست توقیف کنند. بهتر است خبر این ماجرا را از زبان احمد بن عبد اللّٰه بن یحیی بن خاقان پسر وزیر معتصم بشنویم. او در این باره می گوید:

چون امام حسن عسکری بیمار شد. پدرم به من پیغام داد که امام بیمار شده. آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دار الخلافه رفت و سپس با پنج نفر از خادمان امیرالمؤمنین معتصم شتابان بازگشت. همۀ آنان از افراد

ص:14


1- (1)) - اثبات الهداة - حرّ عاملی ، ج7 ، ص52.

مورد وثوق و خواص خلیفه بودند. یکی از آنها هم « نحریر » بود. پدرم به آنها دستور داده بود در خانۀ حسن بن علی باشند و اوضاع و احوال او را زیر نظر بگیرند. همچنین در پی عده ای از پزشکان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که در خانۀ امام حسن عسکری رفت و آمد کنند وهر بام و شام از او پرستاری و مراقبت کنند.

چون دو روز از این ماجرا گذشت ، کسی نزد پدرم آمد و به وی خبر داد که آن حضرت ( بیماری اش شدت یافته و ) ضعیف شده است. پدرم سوار شد و به خانۀ آن حضرت رفت و به پزشکان دستور داد بخوبی حال آن حضرت را تحت نظر بگیرند. همچنین در پی قاضی القضات فرستاد وبه او دستور داد که پیش او بیاید و ده تن از کسانی را که به دین و امانتداری و پرهیز گاری آنان مطمئن است ، انتخاب کند و با خود بیاورد. آنگاه تمام آنها را به خانۀ امام حسن فرستاد و بدیشان تکلیف کرد که شبانه روز همانجا بمانند. آنها در آنجا بودند تا آنکه امام حسن عسکری علیه السلام درگذشت. رحلت او چند روز گذشته از ماه ربیع الاوّل سال 260 واقع شد. با رحلت او سامراء یکصدا ناله بر می آورد که ابن الرضا از دنیا رفت.

خلیفه عدّه ای را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه و اتاقها را بازرسی کنند و هر آنچه در خانه است مهر و موم نمایند و نشان فرزند آن حضرت را بجویند. همچنین زنانی آوردند که از حمل و آثار آن آگاه بودند. زنان پیش کنیزهای امام رفته ، یکایک آنها را معاینه کردند. یکی از این زنان ادعا کرد که در میان این کنیزها ، کنیزی است که نشانۀ حمل با خود دارد.

ص:15

از این رو دستور دادند آن کنیز را در اتاقی نگه دارند. نحریر و یارانش و نیز زنانی که با او بودند ، مأمور مراقبت از این اتاق شدند.

سپس احمد بن عبداللّٰه در ادامۀ گفتار خویش می گوید:

مأمورینی که گمان می کردند آن کنیز باردار است و از او مراقبت می کردند ، دو سال و اندی وی را زیر نظر داشتند تا آنکه به اشتباه خود پی بردند. سپس میراث امام حسن میان مادر و برادرش ، جعفر ، تقسیم شد و مادرش ادعا کرد وصی او است و این امر نزد قاضی ثابت شد.

سپس وی ماجرای مخالفت جعفر با وصایا را نقل کرده تا آنجا که می گوید:

بیرون آمدیم ، وضع بر همین منوال بود ، و خلیفه امروز در پی جستن نشانی از فرزند امام حسن علیه السلام است. (1)

بدین گونه قدرت جاهلی و استکباری می کوشید ، ریشه های امامت را از بیخ برکند و حرکت اصیل مکتبی را دستخوش نابودی سازد. امّا به مقصود خود نایل نیامدند که دست خداوند بر فراز دستان آنها بود.

(یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللّٰهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّٰهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ ) (2) ؛ « خواهند پرتو خدا را با دهانهای خویش فرونشانند امّاخداوندچنین نخواهد مگر آنکه پرتو خویش را به انجام رساند ، هر چند که کافران نا خوش دارند. »

ص:16


1- (1)) - کمال الدین - صدوق ، ج1 ، ص125.
2- (2)) - سورۀ توبه ، آیۀ 32.

امام حجّت علیه السلام عمویی داشت ، که نامش جعفر بود. او ادعا می کرد که امامت پس از برادرش امام حسن عسکری علیه السلام حقّ اوست. بنابر همین ادعای باطل او مردم را به خود می خواند و حتّی در راه رسیدن به مقصود خویش به قدرتهای ستمگر متوسّل می شد ، تا از آنها کمک بگیرد. بدون آنکه بداند آنچه موجب استمرار خط امامت است ، مقاومت در برابر همین قدرتها و رهبری توده های مؤمن بر ضّد فساد و انحراف آنهاست.

جعفر که خود می دانست از شایستگیهای کافی برای امامت بهره ای ندارد. و به خوبی آگاهی داشت که امّت ، پیشوایی او را به رسمیّت نمی شناسد. نزد عبداللّٰه بن یحیی بن خاقان ، وزیر خلیفۀ وقت عباسی رفت ، و کوشید از کمکهای او بر خوردار شود. پسر این وزیر ماجرای این برخورد را چنین بازگو می کند:

پس از تقسیم میراث ، جعفر نزد پدرم آمد و بدو گفت: حقوق پدرم را برای من نیز مقرّر دار و هر سال 20 هزار دینار به من انعام بده.

پدرم او را از این خواسته نهی کرد و بدو گفت: احمق ! خلیفه ، در مورد کسانی که ادعا می کنند پدر وبرادرت امامند ، شمشیر خویش را آخته و تازیانه اش را بالا برده تا آنان را از این باور باز گرداند. امّا این امکان برای خلیفه فراهم نشد. تا آنان را از این اعتقاد در بارۀ پدر و برادر تو منصرف سازد. پس اگر تو پیش پیروان پدر و برادرت امام بودی چه نیازی به خلیفه داشتی که حقوق آنها را برای تو قرار دهد ؟ و اگر پیش اینان چنین جایگاهی نداری ، در نزد ما هم بدان حقوق دست نخواهی یافت.

ص:17

دیری نپایید که جعفر از این ادعای دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامتِ حضرت حجت علیه السلام را پذیرفت. از این رو پیش شیعیان که او را جعفر کذّاب نامیده بودند ، ملقّب به « جعفر توّاب » شد.

غیبت صغری

پس از آنکه پیشوایان هدایت گر ، طی گذشت دو قرن و نیم از عمر رسالت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله احکام و شرایع دین را تبیین کرده بودند ، و پس از آنکه برگزیدگان امّت از طریق جانشینان معصوم پیامبران ، پرچم آنها را بر دوش گرفتند و ریشه های شناخت و معرفت الهی در جان هزاران هزار نفر استحکام پذیرفت ، و از پسِ آنکه جریانِ مکتبی وظیفۀ انقلاب بر ضدّ ستم و طغیان را عهده دار گردید و در برابر انحرافات اساسی در دین قد علم کرد ، خداوند برای ولی اللّٰه اعظم حضرت حجّت بن الحسن علیهما السلام غیبت صغری را مقدّر فرمود. این غیبت از سال 260 ه تا سال 329 ه به طول انجامید. در طی این مدّت عدّه ای به نام وکیل ، پُل ارتباطی میان امام و شیعیان بودند. اینان عبارتند از:

1 - ابو عمرو عثمان بن سعید. وی وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود و پس از در گذشت آن بزرگوار نایب امام حجّت گردید.

2 - پس از وفات عثمان در سال 266 ه ، امام حجّت فرزند وی ابو جعفر محمّد بن عثمان را نایب خویش قرار داد. مدّت نیابت محمّد 38 سال بود.

ص:18

3 - پس از محمّد بن عثمان ، حسین بن روح به نیابت رسید. او که از سال 304 ه ، بدین سمت منصوب شد برای مدّت 22 سال از جانب امام به عنوان مرجع شیعیان عمل می کرد.

4 - پس از آنکه حسین بن روح ،ندای پروردگارش را اجابت گفت.

امام علیه السلام ، علی بن سمری را به عنوان جانشین او تعیین کرد. علی بن محمّد سه سال در این منصب باقی ماند و چون وفاتش نزدیک شد ، از آن حضرت در بارۀ کسی که پس از وی باید جانشین شود پرسش کرد. امّا آن حضرت به وی آگهی داد که پس از وفات او دورۀ غیبت صغری نیز به پایان می رسد.

در طول سالهای غیبت صغری چهار فقیه بزرگ یاد شده ، به نیابت از امام نقش رهبری را ایفا می کردند و چه بسا این مدّت برای تربیت امّت برای گزینش رهبران خود در دورۀ غیبت کبری از میان فقها ، کسانی را که از نظر خصوصیتها به نوّاب اربعه بیشتر نزدیک باشند ، کافی بوده است.

چرا که ضروری بود امّت از میان فقهای عادل و راسخ در دانش اهل بیت ، و زاهد در دنیا و کسانی که تبلور تعالیم مکتب هستند ، بتواند کسی را برگزیند.

شاید حکمت این امر در این نهفته باشد که ارتباط الهی از وحی به وصایت ( امامت ) واز آن به نیابت خاصّه و پس از آن به نیابت عامه ، درجه بندی می شود.

روزگار پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله ، روزگار وحی است که شاهد ماجراهای عظیمی است. پس از آنکه کار تبلیغ رسالت کامل شد، ائمه علیهم السلام

ص:19

مأمور این وظیفه شدند که آیات متشابه قرآنی را تفسیر کنند. چرا که مردم خود می بایست مستقیماً به آیات محکم رجوع می کردند.این نکته خود گامی پیش برنده در راه برخورد با وحی تلقّی می شود.

در روزگار امامت ، بسیاری از دانشمندان مسلمان در پی فرا گرفتن فقه ، همّت گماردند تا آنجا که برخی از آنان از سوی ائمه مأمورِ دادن فتوا شده بودند. بعد از این دوره ، مرحلۀ نیابت خاصّه آغاز می شود. مردم در این مرحله وظیفه داشتند از طریق مراجعه به نوّاب امام علیه السلام و نه به صورت مستقیم ، آن چنانکه در روزگار امامت معمول بود ، با آن حضرت تماس بگیرند.

امّا اکنون که عصر نیابت عامّه است ، مسلمانان باید به فقیهان عادلی که بنابر مقیاسهای عمومی ، به شایستگیهای آنها شناخت پیدا کرده اند ، مراجعه کنند. این شایستگیها از زبان ائمه علیهم السلام برای مردم بازگو و تبیین شده است.

اگر چه ارتباط حجّت اللّٰه با اولیای خدا به اشکال گوناگونی ادامه دارد ، لیکن این امر در چهار چوب احکام ظاهری داخل نمی گردد. چون هیچ کس نمی تواند ادعا کند که نایب خاصّ امام است. حتّی نمی تواند ادعا داشته باشد که با امام ارتباط مستقیم دارد و چنانکه کسی زبان به چنین ادعاهایی بگشاید مسلمانان خود باید او را تکذیب کنند.

اگر چنین درجه بندی وجود نمی داشت ، امّت با فاجعه ای واقعی روبه رو می شد.

ص:20

شمایل و صفات امام غائب

اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام بیان شده است. شاید فلسفۀ این امر بدان جهت بوده که با ذکر این اوصاف جلوی هر کسی را که قصد داشته ادعای مهدویت بکند ، بگیرند. چرا که مسأله ظهور امام مهدی در آخر الزمان یکی از ضرورتهای دینی هم شده بود. واز آنجا که فراهم آمدن تمام این صفات و ویژگیها ، که در روایات اسلامی ذکر آنها رفته ، در شخص مدّعی مهدویّت امکان ناپذیر است بنابراین باعث می شود تا دروغ او پیش مردم فاش شود.

دربارۀ اوصاف آن حضرت چنین آمده است:

1 - رسول خدا صلی الله علیه و آله اوصاف حضرت مهدی را چنین بیان می فرماید:

« مهدی از من است ، او بلند پیشانی است و دارای بینی باریکی است که میانش اندک بر آمدگی دارد. مهدی از فرزندان من است. چهره اش چون ماه تابان است. چشمان گردی دارد. رنگش ، رنگ عربی و بدنش ، بدن اسرائیلی است. صورتش مثل دینار ( گرد و سرخ ) است. دندانهایش چون ارۀ ( تیز و براّن ) و شمشیرش چون سوزش آتش است ».

2 - امام علی علیه السلام نیز در توصیف حضرت قائم چنین می فرماید:

« مهدی دیدگانی مشکی دارد و موهایی پر پشت. او دارای چهرۀ سرخ و پیشانی نورانی است. صاحب خال و علامت است. عالمی است غیور دانائی است که اخبار گذشتگان را داراست. ساحت و درگاهش از همۀ

ص:21

شما گشاده تر و دانش او از تمام شما افزون تر و بیش تر از همۀ شما به جای آرندۀ صلۀ رحم است. به مرغ ( که در آسمان پرواز می کند ) اشاره می کند و در دستش فرومی افتد ، و شاخی ( خشک ) در زمین می کارد ، سبز می شود و برگ می آورد ».

3 - امام حسین علیه السلام در بارۀ اوصاف آن حضرت نیز چنین می فرماید:

« مهدی را از روی سکینت و وقاری که دارد و همچنین دانش او به حلال و حرام و نیازمندی مردم به او و بی نیازی او از مردم می شناسید ».

4 - امام باقر علیه السلام اوصاف امام مهدی را چنین بیان کرده است:

«سیاهی چشمانش تابنده و پنجه هایش قوی و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است. پشت او دو خال است ، خالی به رنگ پوستش و خالی همانند خال پیامبر ، ابروانش به هم پیوسته است ، دیدگانش از کثرت شب بیداری و عبادت آشکار است ، سیاهی چشمانش تابنده است. در صورتش اثری ( خالی ) است ، سینه اش فراخ است ، شانه هایش را ( به دو طرف بدنش ) رها می کند و سر استخوانهای کتفش بزرگ و درشت است ».

5 - امام صادق علیه السلام نیز در بارۀ اوصاف آن حضرت فرموده است:

« مهدی خوش سیما و گند مگون است که به سرخی می زند ، ابرو کمان و نورانی است و سیاهی چشمانش بغایت سیاه است ، چشمان فراخ دارد ، بالای بینی اش بر آمده است ،بینی عقابی دارد و پیشانی بلند. او خاشع است و نازک مثل شیشه ، هیبتش مردم را می ترساند ، به مردم و دلها نزدیک

ص:22

است ، شیرین گفتار و خوش سیماست ، ساقهایش باریک است و بدنی نیرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فروریزند ، دست بربنده ای نمی نهد جز آنکه دلش همچون پاره های آهن ( سخت و نیرومند ) می گردد ، نه بسیار بلند بالاست و نه بسیار کوتاه بلکه میانه قامت است ، سَرِ گرد دارد و سینۀ فراخ ، بلند پیشانی است و ابروهایش پیوسته است ، بر گونۀ راستش خالی است گویا دانۀ مشک است که بر قطعۀ عنبر ساییده باشند ».

6 - امام رضا علیه السلام نیز اوصاف امام را چنین بیان کرده است:

« او شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. هاله هایی از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشیدن گیرد. دارای اعتدال اخلاق است و رنگی شاداب دارد. در هیأت بدنی به رسول خدا صلی الله علیه و آله شبیه است.

نشانۀ اش آن است که ( از نظر سن ) سالخورده است امّا سیمای جوان دارد تا آنجا که بیننده او را چهل ساله یا کمتر می انگارد. دیگر از علایم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلاً پیر نمی شود ». (1)

ص:23


1- (1)) - روایاتی که در این باره ذکر شد برگرفته از کتاب « یوم الخلاص » نوشته کامل سلیمان از صفحات 51 تا 55 بود.

انتظار فرج یا آرزوی شورآفرین

اشاره

بعضی از سنتهای الهی هستند که حیات جوامع بر اساس آنها جریان می یابد ، و زندگی افراد را در جامعه دستخوش دگرگونی می سازند.

یکی از برجسته ترین این سنتها پیروزی حق و راندن باطل است:

(وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً ) (1).

« بگو حق بیامد و باطل نابود شد که باطل نابود شونده است. »

کشتی زندگی سرانجام برکرانه های دریای رحمت خدا لنگر خواهد انداخت که رحمت خدا بر غضب او پیشی گرفته ، و از سویی خداوند مردم را آفرید تا بدانها رحمت آرد.

پروردگار سبحان ما را بدین سنّت متوجّه می سازد ، سنّتی که اگر در تاریخ بشر و در ظواهر هستی در آن نیک تأمل کنیم آثار آن را به روشنی تمام خواهیم دید:

(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ

ص:24


1- (1)) - سورۀ اسراء ، آیۀ 81.

الْمُشْرِکُونَ ) (1).

« اوست آن که رسولش را به هدایت و دین حق فرستاد تا بر سایر کیشها چیره اش گرداند هر چند مشرکان را ناخوش آید. »

تا زمانی که آسمانها و زمین به حق و بر پایۀ حق آفریده شده اند ، قدرت و حاکمیت و سیادت حق نیز باید با سیر هستی در پیوند باشد و به رخصت خداوندی نتیجۀ تکامل حوادث و رویدادهای هستی باشد:

(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ ) (2).

« و در زبور بنوشتیم پس از ذکر که بندگان شایسته من زمین را ارث برند. »

این حقیقت که مکاتب الهی بر آن تأکید کرده اند تنها محدود به یک قوم و یا منحصر به وراثت صالحان در قسمتی محدود از زمین نیست.

بلکه بیانی است برای سنتی الهی و عمومی که در شورشها و انقلابهای صالحان بر ضدّ ستمگران و طاغوتیان متحقق می شود و بطور کامل در وراثت صالحان از تمام جهان تجلّی می یابد. دلیل ما بر این سخن آن است که:

اوّلاً: کلمۀ ارض ( زمین ) در آیۀ مذکور با الف و لام آمده که خود نشان دهندۀ آن است که مراد از « الارض » تمام زمین است.

ثانیاً: تأکید قرآن بر این حقیقت در چندین کتاب آسمانی دیگر آمده

ص:25


1- (1)) - سورۀ توبه ، آیۀ 32.
2- (2)) - سورۀ انبیاء ، آیۀ 105.

است و مجالی برای شک در این نکته باقی نمی گذارد که این امر سنتی است الهی که خداوند روند رویدادهای هستی را مطابق با آن به جریان می اندازد تا بالاخره بطور کلی متحقّق گردد.

(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ ) (1).

« وخواهیم بر مستضعفان در زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. و فرمانرواییشان دهیم در زمین و به فرعون و هامان و سپاهیان ایشان نشان دهیم آنچه را که از آن می ترسیدند. »

تجربه های بشری حاکی از آن هستند که روند طبیعی نظامهای حاکم بر زمین به گونه ای است که با اتکا به آنها نمی توان بدین آرمان والا ونهفته در روح افراد بشر که عبارت از همان تحقّق یافتن مدینه فاضله است دست یازید. جایی که عدل و داد در آن برتری دارد و حق بی هیچ شریکی در چهار گوشۀ آن حکم می راند.

بنابر این چطور و چه هنگام می توان بدین آرمان فطری و مشروع جامه تحقّق پوشاند ؟ آیا ممکن است بشر به گونه ای معمولی تکامل یابد تا به این درجۀ والا برسد ؟

زراّد خانه های سلاحهای اتمی و شیمیایی ، و توطئه های مستکبران بر ضدّ مستضعفان ، وعقب نشینی آشکار بشریّت از میدانهای فضیلت

ص:26


1- (1)) - سورۀ قصص ، آیات 5 - 6.

و هدایت ، و فرو افتادن خوفناک آن در پرتگاه فساد و تجاوز و ستمگری دلیلی آشکار بر اینکه تنها راه تحقق اهداف و آرمانهای انسان ، همان رحمت خداست که انسان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آورد.

این رحمت تنها در ظهور امام حجت عجّل الله تعالی فرجه الشریف ، دوازدهمین امام از خاندان رسول خدا خاتم پیامبران ، و مقتدای راستکاران ، متجلّی است.

و ایمان بدین حقیقت راست ، در دلهای مؤمنان شعله ای جاوید از آرزو و امید بر می افروزد ، امید و آرزویی که در حرکت تکاملی انسان به مثابۀ نیروی محرکۀ او محسوب می شود.

این امید الهی است که با شاخصۀ « سعی و تلاش » با آرزو و امید تفاوت می یابد. زیرا سعی برای متحقّق ساختن این امید الهی شرطی ضروری به شمار می رود حال آنکه آرزو و امید توجیهی است برای ماندن و حرکت نکردن.

این آرزو و امیدی است که مجاهدان را از تیرگیهای نا امیدی و یأسی که شیطان با بهره گیری از شرایط خفقان و اضطراب و ناتوانیهایی مادی در دل آنان راه داده ، رهایی می بخشد.

این امید و آرزویی است که بر نگاهها و مواضع فرد منعکس می شود ، و بدان رنگی از خوش بینی مثبت می زند و روح بدبینی و گمان و منفی بافی و شکست که دستگاههای طاغوت و وسوسه های طاغوتیان می کوشند آن را در جسم و جان عاملان و کوشندگان راه خدا تزریق کنند ، از آنها می راند و می زداید. شاید به خاطر همین حکمت باشد که در حدیث نبوی

ص:27

آمده است:

« برترین کارهای امّت من، انتظار فرج است ».

امام زمان در آیات و روایات

ظهور عزیر علیه السلام وبازگشت عیسی علیه السلام ورجعت بهرام در ادیان یهودی ومسیحی و زردشتی با ظهور خاتم اوصیا ، حضرت حجّت علیه السلام تحقّق خواهد پذیرفت.

تفسیر پنجاه آیۀ قرآن و دهها حدیث از پیامبر اکرم و صدها روایت نقل شده از اهل بیت همه با ظهور آن حضرت صورت تمام به خود می گیرد.

بیش از 657 حدیث در بارۀ مهدی موعود به تواتر نقل شده است. (1)

این روایتها را بزرگان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند. در بارۀ ظهور آن حضرت ، دانشمندان اهل سنّت بیش از 144 کتاب نوشته اند. (2)

بسیاری از دانشمندان مسلمان ، از مذاهب مختلف ، مدّعی تواتر حدیث در این باره هستند و ما نیازی به بحث با ادیان آسمانی در بارۀ شخص امام مهدی نداریم چون دارای زمینۀ مشترک حدیث با آنها نیستیم بلکه به جای پرداختن به این کار باید به بحث پیرامون نظریه ای بپردازیم

ص:28


1- (1)) - تفصیل این احادیث را در بحار الانوار ، جلد 51 تا 53 و نیز در منتخب الاثر ، ص31 تا 60 می توانید یافت.
2- (2)) - نام این مؤلفان در کتاب « الامام المهدی » ص299 تا 318 آمده است.

که می گوید: حضرت مهدی در آخر الزمان متولّد می شود و سپس ظهور می کند. ما گمان می کنیم زندگی طولانی امام ، به عنوان یک مشکل روانی که در برابر ایمان به زنده بودن امام نمود پیدا می کند. بنابر این به ما اجازه دهید نخست به بحث پیرامون قضیۀ طول عمر بپردازیم و آنگاه در بارۀ آن نظریه به بحث بنشینیم.

مسألۀ طول عمر

پروردگار سبحان با نعمت دیر پا و رحمت گستردۀ خویش خواست حجّت را بر بندگانش تمام فرماید. بدین ترتیب که رسولان خویش را به سوی مردم فرستاد تا مبادا زمین از وجود حجّت خالی بماند.

خداوند عمر خاتم اوصیا را طولانی فرمود. چون پس از درگذشت محمّد صلی الله علیه و آله پیامبری نبود تا رشتۀ پیوند میان زمین و آسمان باشد. بنابر این با انقطاع وحی ، ارتباط غیبی از طریق یکی از اولیای خدا همچنان استوار ماند.

قدرت خدا که در هر چیز نفوذ دارد و بدان آسمان و زمین را بیافرید ، خدای سبحان را از دراز گردانیدن عمر انسان عاجز نمی سازد.

ما به عنوان یک مسلمان بر این باوریم که خداوند ، نوح را 950 سال و حتّی بیشتر عمر داد و عیسی و ادریس و عبد صالح ( خضر ) را تا همین حالا نیز زنده نگاه داشته است ، پس چگونه ایمان نیاوریم به اینکه امام زمان علیه السلام نیز از عمر دراز بر خوردار است ؟

ص:29

دین و پدیدۀ طول عمر

اینک از بعد دینی محض در بارۀ این موضوع گفتگو می کنیم. هر یک از معتقدان به ادیان یهودی ، مسیحی و اسلامی بر این باورند که قدرت خداوند شامل تمام امور و از جمله دراز گردانیدن عمر یکی از افراد بشر می شود. بنابر این کسی که باید در هفتاد سالگی بمیرد ، خداوند می تواند او را بطور مثال تا هزار سالگی هم زنده بدارد.

آنها عملاً چنین اعتقادی دارند. زیرا هنوز هم بطور اصولی ، حیات بسیاری از کسانی که جلوتر از امام مهدی علیه السلام به دنیا آمده اند ، مثل خضر ، ادریس و عیسی علیهم السلام ، را پذیرفته اند و عقیده دارند که آنها در آینده نیز زنده خواهند ماند.

بعلاوه کتابهای دینی آنان نشانگر آن است که برخی از افراد بشر در گذشته های دور مدّت درازی در بین مردم زیسته اند. به عنوان مثال آدم بنابر اعتقاد یهود که در تورات هم بدان اشاره شده ، 930 سال عمر کرد. در این باره در تورات آمده است:

« تمام مدّت عمر آدم 940 سال بود و آنگاه مرد ».

( سفر تکوین ، اصحاح پنجم ، آیه 5 )

شیت نیز بنابه تصریح تورات 912 سال زیست:

« تمام مدت عمر شیت 912 سال بود و آنگاه مرد ».

( سفر تکوین ، اصحاح پنجم ، آیه8 )

ص:30

نوح نیز به اعتقاد آنها 950 سال عمر کرد:

« تمام مدت عمر نوح 950 سال بود و آنگاه مرد ».

( سفر تکوین ، اصحاح نهم ، آیه29 )

مسلمانان نیز بر این باورند که عیسی و خضر و الیاس زنده اند. یاد آوری این حقایق ما را از ذکر اسامی معمرّین بی نیاز می گرداند.

آیا امام مهدی زنده است ؟

در صفحات گذشته گفتیم که مذاهب اسلامی تقریباً بر قضیۀ وجود مصلحی که به امر خدا در آخر الزمان قیام می کند و از نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرزند فاطمه علیه السلام است ، اتفاق نظر دارند. کتابهای آنان آکنده از احادیثی است که به تواتر برای اثبات این نکته وارد شده است. بعلاوه بسیاری از دانشمندان مسلمان کتابهایی در بارۀ این موضوع بطور مشروح و مفصل نگاشته اند. البته ما منکر وجود عدۀ دیگری از دانشمندان که با این عقیده مخالفند ، نیستیم. این عدّه در بارۀ این احادیث می گویند:

حدیثهایی که دارای غرایب است پذیرفتنی نیستند. ولی احادیث وروایاتی که در رابطه با امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف عجیب و غریبتر از احادیثی که دربارۀ امتهای گذشته و آنچه در زمان آنان رخ داده نیست.

در اینجا باید نکته ای را متذکّر شد و بدان پرداخت که مذاهب اسلامی در بارۀ آن به اختلاف پرداخته اند.

آیا امام مهدی فعلاً زنده است یا اینکه در آینده به دنیا خواهد آمد ؟

ص:31

پیش از آنکه وارد این بحث شویم باید این نکته را یاد آوری کنیم که هیچ کدام از مذاهب اسلامی وجود امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را انکار نکرده اند.

امّا تأویل روایاتی که در این باره وارد شده تنها یک علّت داشته است و آن بعید شمردن زنده بودن آن حضرت از سال 255 هجری تا کنون است.

در بارۀ زنده بودن امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف دلایل و شواهد فراوانی وجود دارد که ذیلاً به پاره ای از آنها اشاره می شود:

الف - احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد ائمه اثنی عشر ، به تواتر نزدیک است و دانشمندان مسلمان بر صحت آنها و نیز ثقه بودن راویان آنها اجماع کرده اند. در زیر به برخی از این احادیث اشاره می کنیم:

1 - از جابر بن سمره نقل است که گفت: شنیدم پیامبر اکرم می فرماید:

« پس از من دوازده امیر باشند... ».

آنگاه کلمه ای گفت که من نشنیدم. پدرم گفت: آن حضرت فرمود:

«... همۀ آنها از قریش هستند ». (1)

2 - رسول خدا فرمود: « پس از من دوازده امیر باشند... ».

سپس چیزی فرمود که من نفهمیدم. از کسی که پشت سرم بود سؤال کردم. گفت: آن حضرت فرمود: «... همه آنها از قریش هستند ».

ترمذی گوید: این حدیث حسن و صحیح است. (2)

ص:32


1- (1)) - صحیح بخاری ، جزء چهارم ، کتاب الاحکام ، ص175 ، چاپ مصر سال 1355 ه
2- (2)) - صحیح ترمذی ، جزء دوم ، باب ما جاء فی الخلفاء ، ص45 ، چاپ دهلی نو سال 1342 ه

3 - ( جابر ) گوید: با پدرم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتیم. شنیدم که آن حضرت می فرمود: « این امر پایان نیابد مگر اینکه دوازده خلیفه در بین آنها ( مردم ) بیایند... » جابر بن سمره گوید: سپس سخنی فرمود که بر من معلوم نشد. از پدرم پرسیدم: چه فرمود ؟ گفت: او فرمود: «...همه از قریش هستند ». (1)

4 - جابر بن سمره گوید: شنیدم از رسول خدا که می فرمود:

« این دین تا ( روی کار آمدن ) دوازده خلیفه همچنان ارجمند باقی می ماند. مردم تکبیر گفتند و فریاد کشیدند... ».

آنگاه سخنی آهسته بر زبان آورد. از پدرم پرسیدم: پدر ایشان چه فرمود ؟ گفت او فرمود: «...همه آنها از قریش هستند ». (2)

5 - جابر گوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: « این امّت را دوازده خلیفه باشد ». (3)

اگر احادیثی را که در نزد فریقین صحیح است و بر این نکته تصریح کرده اند که خلفا از قریش هستند ، به آن اخبار روایاتی که مکارم وفضایل اهل بیت را بیان می کنند و خاطر نشان می سازند که آنها مثل ستارگان ، زمینیان را حفظ و هدایت می کنند ، بیفزاییم ، و تمام آنها را به احادیثی

ص:33


1- (1)) - صحیح مسلم ، کتاب الامارة ، باب الناس تبع لقریش والخلافة من قریش ، ص ، 191 ، ج2 ق 1.
2- (2)) - صحیح ابی داوود ، ج2 ، کتاب المهدی ، ص207.
3- (3)) - مسند احمد ، وی با این حدیث روایت دیگری را از جابر از 34 طریق نقل کرده است.

اضافه کنیم که بیان می کنند کار دین و خلافت به آنان منتهی خواهد شد و اگر حتّی دو نفر در زمین باقی باشند آنها خواهند بود ، و نیز یافتیم که امام مهدی می بایست از آنها باشد و مهدیِ آنها ، آخرین ایشان است و اگر بدین احادیث روایتهایی را که از پیامبر اکرم نقل شده که فرموده است:

« آخرین این دوازده نفر قائم امّت و مهدی آن است » اضافه کنیم ، با شناخت تمام این احادیث ، می توان گفت: امام فعلاً وجود دارد چون دوازدهمین امام از ائمه علیهم السلام است. یازدهمین امام حضرت حسن عسکری بوده که به اجماع مورخان جز یک پسر از خود بر جای نگذاشته ، چنانکه در اخبار آمده است ، و این پسر همان مهدی است. بنابر این او باید زنده باشد.

ب - پیش از این گفتیم باید حجّتی دائم برای مردم باشد تا به مثابه یک حلقه مردم را با پروردگار مرتبط سازد. اگر این سخن ثابت شود ، حیات امام و وجود فعلی او به عنوان راهبری برای خلق نیز ثابت خواهد شد.

غیبت آن حضرت مستلزم آن نیست که از او سودی نباشد. چون او به طبیعت ارتباط غیبی خویش با خداوند توانا و دانا می تواند ، غیر مستقیم آنچه را که مصلحت می بیند محقق سازد. چنانچه خداوند قادر باشد تواناییهای شگرفی به فرشتگان مقرّب خود عطا کند و آنها را از شایستگیهای بزرگ بهره مند سازد ، بر این نیز توانا خواهد بود که به پیامبر یا جانشین او همچون امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف همین تواناییها وشایستگیها را عنایت فرماید.

ص:34

اگر سنّت جاری خداوند در میان بندگان این گونه باشد که برای هر کار سببی قرار دهد و کارها را با اسباب آنها به جریان اندازد چه مانعی است از پذیرش تئوری سبب قرار دادن یکی از بندگان صالح و مطیع خدا و لو به صورت غیبی برای برخی از امور ؟ چنان که ما در بارۀ امام حجّت علیه السلام همین عقیده را داریم.

از اینجا می توان دریافت که ایمان به امام غایب ، بخشی اساسی از ایمان به غیب به عنوان یک کلّ است و کسی نمی تواند ایمان خود را بخش بخش کند یعنی تسلیم غیب شود. امّا تأیید امام حجّت به غیب را انکار کند ، یا به پشتیبانی و تأیید فرشتگان از رسول خدا ایمان بیاورد امّا به ممکن بودن تأیید و پشتیبانی امام غایب از میان صالحان کفر بورزد.

مهدی ، حجّت شاهد

امام زمان علیه السلام با اجازه خداوند شاهد بر مردم است. شناخت مؤمنان از این حقیقت موجب می شود که آنها در نیکیها از یکدیگر سبقت گیرند و به سرور خویش اقتدا کنند و حیات خویش را نسخه ای از حیات سرور و ولی امر خود قرار دهند.

از آنجا که امام حجّت علیه السلام پیشوای زنده است و رهبری حقیقی از آن اوست ، بنابر این کسی جانشین اوست که بدو نزدیک تر باشد و بهتر به هدایت او اقتدا کند. از این رو آن حضرت به منزلۀ میزان در انتخاب رهبری است و حتّی می تواند خط الهی را که صالحان بدان گرایش دارند از

ص:35

خطوط پراکنده ای که راست و استوار نیستند ، جدا سازد.

امام در کتابهای آسمانی

با اینکه کتابهای فعلی آسمانی از تحریف در امان نمانده اند ، در آنها به پاره ای از حقایق بر می خوریم که اگر چه به تنهایی برای اثبات این واقعیت مفید واقع نمی شوند ، امّا می توانند برای احتجاج با کسانی که به همان آیین مؤمن هستند مؤثر باشند آنچه در سطور بعد می آید قسمتهایی از کتابهای آسمانی در بارۀ امام مهدی علیه السلام است:

1 - « صدیقان زمین را تا ابد وارث گردند »

( کتاب مزامیر ، مزمور سی و هفتم )

بعلاوه این کتابها جزئیات بسیاری را در بارۀ اوضاع آخر الزمان در بردارند که مؤید مطالبی هستند که در احادیث مسلمانان یاد شده است.

سپس می گوید: « امّا اشرار همگی نابود می شوند ».

2 - « وای بر امّت خطا کار ، مردم گرانبار گنهکار ، تبار بد کنندگان ، فرزندان مفسدان ، پروردگار را وانهادند... ».

تا آنجا که می گوید: «... سر زمین شما را غریبان پیشاروی شما می خوردند و آن همچون واژگونی بیگانگان ویران گردیده است. پس از این به دیار عدل و شهر امن مسمّی خواهی شد ».

( کتاب اشعیاء ، اصحاح اوّل )

3 - پس پرچمی برای امّتهای بعید بر افرازد. برای آنها از نقطۀ دور

ص:36

دست زمین بانگ می زند. آنها ناگهان با عجله می آیند در حالی که میانشان نه وامانده ای است و نه افتاده ای ».

( اصحاح پنجم )

«تا آنکه شهرها ویران و بی سکنه و خانه ها بی مردم شوند. زمین ویران و خراب گردد و خداوند انسانها را دور گرداند و خرابی در زمین فزونی گیرد و اگر در آن زندگی باقی می ماند ، پس آن نیز ویران میشود و مثل چنار و بلوط که چون بریده شوند ، کندۀ آنها باقی می ماند ، کندۀ آن ذریّت مقدس خواهد بود ».

( کتاب اشعیاء ، اصحاح ششم )

4 - خدای آسمان مملکتی را بر پای می دارد که هرگز منقرض نمی شود و پادشاهی آن به مردم دیگر واگذار نمی شود. تمام این ممالک نیست و نابود می شوند امّا این مملکت تا ابد پا بر جا می ماند ».

«...خوشا آنکه منتظر ماند ».

( کتاب حجار - اصحاح دوّم )

5 - « پروردگار سپاهیان گفت. این بار پس از اندکی آسمانها و زمین و دریا و خشکی را می گردانم و تمام امّتها را به لرزه در می آورم. و پس از آن تمام امّتها می آیند و این خانه را پر می کنند ».

( کتاب حجّی ، اصحاح دوّم )

6 - « در تمام زمین پروردگار می فرماید: دو سوّم نابود می شوند و می میرند و یک سوّم در زمین می مانند. یک سوّم را وارد آتش کنم

ص:37

و چون گداختن و پاک شدن نقره ، پاکشان کنم و آنها را مثل زر مصفّایشان سازم. او اسم مرا می خواند و من پاسخش می گویم. گویم او قوم من است و او گوید: پروردگار معبود من است ». (1)

( کتاب زکریا ، اصحاح سیزدهم )

7 - « یسوع ، همینکه از پیش شما به سوی آسمان صعود کرد ، به سوی شما باز خواهد گشت ، همان گونه که دیدید به آسمان روانه شد ». (2)

( کتاب اعمال رسولان ، انجیل ، اصحاح اوّل )

8 - « وچنانچه رفتم و برای شما جایگاهی مهیا ساختم دو باره باز می گردم ».

( انجیل یوحنا ، اصحاح چهاردهم )

9 - « چون او پس از اندک زمانی بر می گردد و تأخیر نخواهد کرد ».

( اصحاح دهم از نامه ای که خطاب به عبرانیان بوده است )

10 - « خداوند نشسته است تا ابد الآباد و تخت خویش را برای داوری بر پاداشته است و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد و امّتها را به راستی داد خواهد داد » سپس می گوید:

« و آن که نزد شماست به چنگ آویزید تا بیاید آن که غلبه می کند

ص:38


1- (1)) - در بسیاری از احادیث اهل بیت آمده است که دو سوّم زمینیان می میرند و یک سوّم دیگر باقی می مانند و سخت پاک و خالص می شوند.
2- (2)) - روایات دینی ما از رجوع عیسی علیه السلام با مهدی سخن می گویند کاملاً شبیه آنچه در این کتاب آمده است.

و اعمال مرا تا پایان محافظت می نماید. پس بدو قدرتی بر امّتها عطا خواهم کرد و او آن را به میله ای آهنین پاس خواهد داشت ، همچنان کاسه ای از سفال را خواهد شکست و بدو ستارۀ صبح را عطا خواهم کرد ، هر که را گوش است باید آنچه را که روح به کینه ها می گوید ، بشنود ».

11 - « امّا کسی به آن روز و آن ساعت علم ندارد ».

( انجیل متّی ، اصحاح بیست وچهارم )

- نگارنده برگزیده هایی که از عهدین ( انجیل و تورات ) نقل کرد ، شرحی ننوشت چون می بیند آنها با اندکی اختلاف با مضامینی که در احادیث صحیح اسلامی دربارۀ علایم ظهور و نشانه های دولت حق آمده است. مطابقت دارد -

امّا زرتشتیان آنان نیز معتقد به رجوع انسانی به نام « بهرام » هستند.

معنی بهرام نیز با مهدی تفاوت چندانی ندارد.

برهماییها هم بنابر ادعای خود معتقد به ظهور « کریشنا » هستند.

شواهد و دلایل بسیاری در دست است ، مبنی بر آنکه عدّه ای از پیامبران و صالحان با امام مهدی علیه السلام همراهند تا حق را بر تمام زمین آشکار کنند و چه بسا بهرام و کریشناهم در زمرۀ همین صالحان باشند که ما نام آنها را نمی دانیم.

ظهور امام زمان در نزد ائمه علیهم السلام « قیامت صغری » قلمداد می گردد چون از هر امّت ، شاهدی بر انگیخته می شود.

ص:39

نشانه های ظهور

در این بخش از برخی نشانه ها که پیش از ظهور حضرت قائم علیه السلام تحقق می یابد ، سخن می گوییم. نشانه هائی همچون فراگیر شدن فساد و ستم در تمام زمین و گسترش فحشا و گردنکشی و دگرگونیهای آسمانی و قحط شدید و جنگهای خونین که دو سوّم از ساکنان روی زمین را در کام خود فرو می برد ، و ظهور کسی که دجال خوانده می شود و مردم را به باطل دعوت می کند و آنها نیز به گرد وی جمع می شوند و بالاخره ادعای بعضی که می گویند او مصلح اکبر است و سپس نا کامی او در متحقّق ساختن مدعایش. مادر ذکر این نشانه ها به استناد روایاتی که از پیامبر گرامی و ائمه اطهار علیهم السلام تکیه می کنیم.

1 - رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

« مهدی این امّت از ماست ، هنگامی که هرج و مرج دنیا را فراگیر و فتنه ها آشکار گردند و راهها نا امن شود و برخی از مردم بر برخی دیگر هجوم برند. پس بزرگ به کوچک رحم نکند و کوچک بزرگ را احترام نکند در این هنگام خداوند مهدی ما را مبعوث فرماید. او نهمین کس از

ص:40

فرزندان حسین علیه السلام است. دژهای ضلالت و دلهای بی خبر را بگشاید ، در آخر الزمان به کار دین پردازد چنانکه من در اوّل الزمان بدان پرداختم ، زمین را از عدل و داد پر کند ، چنانکه از ظلم و بیداد پر شده باشد ».

2 - همچنین پیامبر گرامی در حدیثی طولانی که آن را امام علی علیه السلام نقل کرده است. فرمود: « سپس ندایی بر خیزد که از دور شنیده شود چنانکه از نزدیک شنیده می شود این ندا رحمت است بر مؤمنان و عذاب است بر کافران. ( امام گوید ): پرسیدم: این ندا چیست ؟ فرمود: سه نداست در ماه رجب نخستین آنها این است: لعنت خدا بر ستمگران. و دوّمی این است: نزدیک شونده نزدیک شد و سوّمی این است: پیکرِ آشکاری را با طلیعه خورشید می بینند ( که می گوید ): هان که فلانی مبعوث شد و نسب او را تا علی ذکر می کند. هلاک ستمگران در این روز است و در این هنگام گشایش حاصل می شود. عرض کردم: ای رسول خدا ! پس از من چند امام خواهد بود ؟ فرمود صلی الله علیه و آله: پس از حسین 9 امام که نهمین آنان قائم ایشان است ». (1)

3 - در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: عرض کردم ای خدای من و سرورم ! چه وقت مهدی ظهور خواهد کرد ؟

خداوند وحی فرمود:

« این امر هنگامی روی دهد که علم کنار رود و جهل آشکار گردد ، قاریان ( قرآن ) فزون شوند و عمل به آن اندک شود. کشتار زیاد شود

ص:41


1- (1)) - منظور امام منتظر « عجل اللّٰه تعالی فرجه الشریف » است.

و فقیهان هدایتگر کم شوند ، و فقیهان گمراه و خائنان زیاد شوند ، شاعران فراوان گردند ، امّت تو قبرهایشان را مسجد گیرند. (1) ، مصحفها و مسجدها زیور و زینت داده شوند ، ستم و تباهی فزونی گیرد ، نیرنگ آشکار شود و کار امّت بدان وابسته باشد ، نهی از معروف شود ، و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا ورزند ، امیران کافر باشند و دوستانشان فاجر و یارانشان ستمگر ، و صاحبنظرانشان فاسقان. در این هنگام سه نشانه پدید خواهد آمد. خسوفی در مشرق و خسوفی در مغرب و خسوفی در جزیرة العرب. و نیز در بصره به دست یکی از افراد نسل تو که زنگیان او را پیروی می کنند ، خرابی پدید آید. و مردی از تبار حسین بن علی خروج می کند ، و دجال ظاهر می شود ، از مشرق از سجستان ، خروج می کند و سفیانی ظاهر می شود ».

4 - آن حضرت در حدیثی در این باره نیز می فرماید:

« به خاطر داشته باش... علامت ظهور حجّت این است که چون مردم نماز را میراندند وامانت را ضایع کردند ودروغ را روا شمردند وربا خوردند و رشوه ستاندند و ساختمانها را محکم ساختند و دین را به دنیا فروختند ، سفیهان و نابخردان را به کار گرفتند و با زنان رایزنی کردند ، پیوندهای خویش را قطع کردند ، پیرو هواها شدند ، و خونها را کوچک شمردند...

ص:42


1- (1)) - مقصود عبادت اشخاص است که شرک به خداست و ربطی به تقرّب به خدا از طریق توسّل به قبور صالحان که سنّت اسلام و مسلمین از آغاز بر آن است ، ندارد ، همچنین مقصود از زیور و زینت دادن مصحفها و مساجد این است که مسلمان به هنگام ظهور تنها به مظاهر توجّه دارند نه به حقایق و محتواها.

...حلم ، ضعف باشد و ستمگری فخر ، امیران فاجر باشند و وزیران ستمگر ، کار گزاران قوم خائنان باشند و قاریان فاسقان ، گواهی بنا حق آشکار گردد و گناه و تباهی و بهتان و گناه و طغیان فزونی پذیرد ، و مصحفها و مسجدها زینت و زیور داده شوند و مناره ها بلند ساخته شوند ، و اشرار قدردانی شوند ، وصف بندیهای بسیاری می شود ، تمایلات مختلف شوند ، و پیمانها زیر پا نهاده شوند ، و آنچه وعده داده شده نزدیک شود ، زنان به خاطر حرص به دنیا با شوهرانشان در تجارت مشارکت کنند ، و بانگ فاسقان بلندی گیرد ، و سخن آنان اطاعت شود ، و رهبر قوم پست ترین آنها باشد ، و از ترس شرّگنهکار از او بترسند و پرهیز کنند ، و دروغگو را تصدیق نمایند و خائن را امین شمارند ، و اسباب وآلات موسیقی فراهم کنند ، و آخر این امّت اوّل آن را نفرین فرستد ، زنان خود را همانند مردان سازند و مردان به زنان همانند شوند ، و شاهد ، بی آنکه از او شهادتی خواسته باشند گواهی دهد ، و برای غیر دین به تفقه بپردازد ، و کار دنیا بر آخرت ترجیح داده شود ، و پوست میش بر گرگها بپوشانند حال آنکه دلهایشان بویناک تر از مردار باشد ، در این هنگام است الوحی الوحی ، العجل العجل. در آن روز بهترین خانه ها بیت المقدس خواهد بود و بر مردم زمانی خواهد آمد که هر کس آرزو می کند ، ای کاش او هم یکی از ساکنان بیت المقدّس بود ».

5 - آن حضرت همچنین در این باره فرمود:

« خروج قائم را ده علامت باشد ، نخستین آنها شکافتن پرچمها در کوچه های کوفه ، و تعطیل مسجدها ، و نرفتن حاجیان به حجّ ، و خسف

ص:43

و قذف در خراسان ، و طلوع ستارۀ دنباله دار ، و نزدیک شدن ستارگان ، و هرج و مرج ، وقتل و غارت. اینها ده نشانه اند. از یک نشانه تا نشانۀ دیگر شگفتی است. پس چون نشانه ها تمام و کامل گردند قائم ما قیام خواهد کرد ».

6 - امام حسین علیه السلام فرمود:

« چون دیدید منادی از مشرق سه یا هفت روز ندا در داد ، منتظر فرج آل محمّد صلی الله علیه و آله باشید ان شاء اللّٰه منادی از آسمان به نام مهدی بانگ می زند. ندای او از مشرق و مغرب شنیده می شود و هیچ کس خواب نمی ماند جز اینکه بیدار می شود و هیچ کس ایستاده نیست مگر اینکه می نشیند و کسی ننشسته جز آنکه هراسان به پا بر می خیزد. پس خدا بیامرزد کسی را که این صدا را بشنود و آن را پاسخ گوید. زیرا صدای اوّل ، صدای جبرئیل روح الامین است ».

7 - در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:

« سلمان ! سوگند به آن که جانم به دست اوست هنگام ظهور چیزی از مشرق و چیزی از مغرب آورده شود. پس وای بر ناتوانانِ امّتم از شرّ آنها و وای بر ایشان از عذاب خدا. به کوچک رحم نمی کنند و بزرگ را پاس نمی دارند و از گنهکار جلوگیری نمی کنند ، کالبدشان کالبد آدمیان است و دلهایشان دلهای شیاطین... ».

سپس فرمود:

«... اندکی نمی پاید تا آنکه زمین از بسیاری باریدن باران بر آن ( گل ) و سُست می شود همه خیال می کنند این امر حادثه ای است مربوط به همان

ص:44

ناحیۀ خودشان. پس در میان مردم خویش درنگ می کنند و زمین پاره های جگر خویش را به سوی آنان پرتاب می کند. فرمود: یعنی طلا و نقره را. سپس با دست خویش به ستونها اشاره فرمود و گفت: مثل این.

در این روزنه طلا سود می بخشد و نه سیم و این معنی قول خداوند که فرمود: « همانا نشانه های آن فرا رسید ». (1)

8 - از امام عسکری علیه السلام نقل است که فرمود:

« مهدی ظاهر نشود مگر بر ترس شدید و زمین لرزه و فتنه ای که به مردم می رسد وپیش از این طاعون است وشمشیری که جدا کنندۀ میان عرب است ، و ( در گرفتن ) اختلاف شدید بین مردم ، و پراکندگی در دینشان و دگرگونی در حالشان ، ( تا آنجا که ) فرد هر بام و شام به خاطر ستیزه گیریهای مردم و خوردن آنها ( حق ) یکدیگر را تمنای مردن می کند.

خروج او ( مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف ) موقعی است که ( مردم ) از گشایش ، نا امید و مأیوس باشند. پس خوشا به حال آن که مهدی را درک کرد و از یارانش شد و وای و بس وای بر آن که با او و فرمانش راه مخالفت پیشه کرد ». (2)

9 - از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: « پیش از قیام قائم پنج نشانه باشد: یمانی ، سفیانی ، منادی که از آسمان ندا می دهد ، خسف در بیداء ، و کشته شدن نفس زکیه. فرمود: بین ( قیام ) قائم آل محمّد و کشته شدن نفس زکیه جز پانزده روز فاصله نباشد ». (3)1

ص:45


1- (1)) - منتخب الاثر ، ص434.
2- (2)) - منتخب الاثر ، ص434.
3- (3)) - همان ، ص349.

همان امام علیه السلام در حدیث دیگری فرماید:

« پنج روز اوّل از ماه رمضان ، پیش از قیام قائم ، خورشید می گیرد ». (1)

علاوه بر آنچه گفته شد نشانه های بسیار دیگری نیز ذکر شده که به خاطر وجود تشابه میان آنها و روایاتی که بیان گردید ، به همین مقدار بسنده کردیم. از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:

« کوفه از وجود مؤمنان خالی خواهد شد ، علم و دانش از آن رخت بربسته و نهان شود چنانکه مار در سوراخش پنهان می گردد ، سپس علم و دانش در دیاری که قم نامیده می شود آشکار می شود و این شهر ، معدن علم و فضل می گردد تا زمانی که در زمین مستضعفی در دین باقی نماند حتّی دو شیزگان پشت پرده. این امر صورت نمی گیرد مگر هنگام نزدیک شدن ظهور قائم ما. پس خداوند ( قم ) و مردم آن را قائم مقام حجّت قرار می دهد و اگر چنین نمی بود زمین ، اهلش را در کام خود فرو می برد. و در زمین حجّتی نمی ماند تا علم از او به دیگر سرزمینها در مشرق و مغرب سرازیر شود و بدین وسیله حجّت خدا بر خلق تمام گردد تا آنکه کسی بر زمین نمی ماند که دین و علم بدو نرسیده باشد. سپس قائم ظاهر می شود و سبب کیفر خداوند و خشم وی بر بندگان می شود. زیرا خداوند از بندگان انتقام نمی گیرد مگر پس از وقتی که حجّت او را منکر شوند ». (2)

ص:46


1- (1)) - منتخب الاثر ، ص349.
2- (2)) - همان مأخذ ، ص443. به نقل از بحار الانوار.

زمزمه های شکوهمند امید و انتظار

1 - تو پناه منی

...لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ حَقّاً حَقّاً ، لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ صِدْقاً صِدْقاً ، لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ تَعَبُّداً وَرِقّاً.

اللّٰهُمَّ مُعِزَّ کُلَّ مُؤْمِنٍ وَحیدٍ ، وَمُذِلَّ کُلَّ جَبّٰارٍ عَنیدٍ ، أَنْتَ کَنَفی حینَ تَعْیینی الْمَذ ٰاهِبُ، وَتَضیقُ عَلَیَّ الْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ.

«به حقیقت ، به حقیقت که هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست ، و براستی ، براستی هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست ، از روی تعبّد و بندگی جز خدای یکتا هیچ معبودی نیست ».

« خدایا ! ای عزّت بخش هر مؤمن تنها ، و ای خوار کنندۀ هر ستمگر ستیزه جو ، تو پناه منی هنگامی که راههای گوناگون مرا فرسودند و زمین با همۀ فراخی اش بر من تنگ آمد ».

اللّٰهُمَّ خَلَقْتَنی وَقَدْ کُنْتُ غَنِیّاً عَنْ خَلْق ، وَلَوْلاٰ نَصْرُکَ إِیّٰای لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ ، یٰا مُنْشِرَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَو ٰاضِعَها ، وَمُخْرِجَ الْبَرَکَةِ مِنْ مَعٰادِنَهٰا ، وَیٰا مَنْ خَصَّ مِنْ نَفْسِهِ بِشُّمُوخِ الرِّفْعَةِ ، فَاَوْلِیٰآؤُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ ، وَیٰا مَنْ

ص:47

وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نیرَ الْمَذَلَّةِ عَلیٰ اعْنٰاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوٰاتِهِ خٰآئِفُونَ ، اسْأَلُکَ بِإِسْمِکَ الَّذی فَطَرْتَ بِهِ خَلْقَکَ فَکُلٌّ لَکَ مُذْعِنُونَ أَسْأَلَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَعَلیٰ آلِ مُحَمَّدٍ.

«خدایا ! مرا بیافریدی حال آنکه از خلقت من بی نیاز بودی ، و اگر یاری دادنت به من نمی بود من از شکست خوردگان می بودم. ای کسی که رحمت را از جایگاهش می گسترانی ، و برکتها را از معدنهایش برون می کنی. ای کسی که از نفس خویش رفعت و بلندی را ویژه می گرداند ، پس اولیایش به عزّت او سرفرازی می جویند ، ای کسی که پادشاهان برایش یوغ خواری برگردنهایشان می نهند و از خشم و قدرت او هراسانند ، از تو می خواهم به نامت که مخلوقاتت را بدان بیامرزیدی ، پس همه برای تو فروتن و خوارند ، از تو می خواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی ».

وَأَنْ تَنْجِزَ لی أَمْری ، وَتُعَجِّلَ لِیَ الْفَرَجَ ، وَتَکْفِنی وَتُعٰافینی ، وَتَقْضی حَو ٰائِجی ، السّٰاعَةَ السّٰاعَةَ ، اللَّیْلَةَ اللَّیْلَةَ، إِنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٍ.

«و کار مرا محقّق فرمایی و در گشایش برای من تعجیل بورزی و مرا یاری دهی و عافیتم ارزانی فرمایی. نیازهایم را بر آورده سازی همین ساعت همین ساعت و همین شب همین شب که تو بر هر چیز توانایی ». (1)

ص:48


1- (1)) - الامام المهدی ، ص236. از دعای آن حضرت برای رفع حوایج.

2 - ستایش برای توست

اللّٰهُمَّ إِنْ أَطَعْتُکَ فَالْمَحْمَدَةَ لَکَ ، وَإِنْ عَصَیْتُکَ فَالْحُجَّةُ لَکَ. مِنْکَ الرَّوحُ ، وَمِنْکَ الْفَرَجُ، سُبْحٰانَ مَنْ أَنْعَمَ وَشَکَرَ، سُبْحٰانَ مَنْ قَدِرَ وَغَفَرَ. اللّٰهُمَّ إِنْ کُنْتُ قَدْ عَصَیْتُکَ فَإِنّب قَدْ أَطَعْتُکَ فی أَحَبِّ الْأَشْیٰاءِ إِلَیْکَ وَهُوَ الْایمٰانُ بِکَ، لَمْ أَتَّخِذَ لَکَ وَلَداً ، وَلَمْ أَدْعُ لِکَ شَریکاً ، مِنّاً بِهِ عَلَیَّ ، لاٰ مَنّاً مِنّی بِهِ عَلَیْکَ ، وَقَدْ عَصَیْتُکَ یٰا إِلٰهی عَلیٰ غَیْرِ وَجْهِ الْمُکٰابَرَةِ ، وَلاٰ الْخُرُوجُ عَنْ عُبُودِیَّتِکَ ، وَلاٰ الْجُحُودُ لِرُبُوبِیَّتِکَ ، وَلٰکِنْ أَطَعْتُ هَو ٰایَ وَاَزَلَّنِی الشَّیْطٰانُ فَلَکَ الْحُجَّةِ عَلَیَّ وَالْبَیٰانِ.

«خدایا ! اگر تو را فرمان بردم پس ستایش از آنِ توست و اگر تو را نا فرمانی کردم ، حجّت ازآن تو است ، از توست روح و از توست گشایش و فرج ، منزّه است آن که نعمت داد و سپاس گزارد ، پیراسته است آن که قدرت یافت و آمرزید. خدایا ! اگر تو را نافرمانی کرده بودم پس تو را در محبوب ترین چیزها به درگاهت که همان ایمان به توست ، اطاعت کردم ، برای تو فرزندی نگرفتم و شریکی برای تو ادعا نکردم و این منتّی است به واسطۀ ایمان ، از تو بر من ، نه منتّی بدان از سوی من بر تو. خداوندا تو را معصیّت کردم امّا نه از روی گردنکشی و نه از روی خروج از بند بندگی ، و نه از روی انکار به ربوبیت تو ، لیکن هوای خویش را فرمان بردم و شیطان مرا گمراه ساخت ، پس حجّت و بیان از آنِ توست بر من ». (1)

ص:49


1- (1)) - الامام المهدی ، ص240 - 245.

3 - خدایا! یاری کن..

اللّٰهُمَّ عَظُمَ الْبَلاٰءُ ، وَبَرِحَ الْخَفٰآءُ ، وَانْکَشَفَ الْغِطٰآءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجٰاءُ ، وَضٰاقَتِ الْأَرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمٰآءُ، وأَنْتَ الْمُسْتَعٰانُ وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخٰآءِ.

«خدایا سختی گران شد ، وکار روشن گشت ، و پرده فرو افتاد ، و امید قطع شد ، و زمین تنگ گردید ، و آسمان باز داشته شد ، و تویی یاری گرفته شده ، و به درگاه توست شکایت ، و در شدّت و راحت تکیّه بر توست ». (1)

4 - خدایا ما را هدایت کن..

اللّٰهُمَّ ارْزُقْنٰا تَوْفیقَ الطّٰاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ ، وَصِدْقَ النِّیَّةِ ، وَعِرْفٰانَ الْحُرْمَةِ ، وَاَکْرِمْنٰا بِالْهُدیٰ وَالاسْتِقٰامَةِ ، وَسَدِّدْ الْسِنَتَنٰا بِالصَّوٰابِ وَالْحِکْمَةِ ، وَامْلَاْ قُلُوبَنٰا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرَفَةِ ، وَطَهِّرْ بُطُونَنٰا مِنَ الْحَرٰامِ وَالشُّبْهَةِ ، وَاکْفُفْ ایْدِیَنٰا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ ، وَاغْضُضْ ابْصٰارَنٰا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخَیٰانَةِ ، وَاسْدُدْ اسْمٰاعَنٰا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ ، وَتَفَضَّلْ عَلیٰ عُلَمٰائِنٰا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ ، وَعَلَی الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ ، وَعَلَی الْمُسْتَمِعینَ بِالْإِتِّبٰاعِ وَالْمَوْعِظَةِ ، وَعَلیٰ مَرْضَی الْمُسْلِمینَ بِالشَّفٰآءِ وَالرّٰاحَةِ ، وَعَلیٰ مَوْتٰاهُمْ بِالرَّاْفَةِ وَالرَّحْمَةِ ،

ص:50


1- (1)) - الامام المهدی ، ص240 - 245.

وَعَلیٰ مَشٰایِخِنٰا بِالْوَقٰارِ وَالسَّکینَةِ ، وَعَلَی الشَّبٰابِ بِالْإِنٰابَةِ وَالتَّوْبَةِ ، وَعَلَی النِّسٰآءِ بِالْحَیٰآءِ وَالْعِفَّةِ ، وَعَلَی الْأَغْنِیٰآءِ بِالتَّوٰاضُعِ وَالسَّعَةِ ، وَعَلَی الْفُقَرٰآءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَنٰاعَةِ ، وعَلَی الْغُزٰاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ ، وَعَلَی الْأُسَرٰآءِ بِالْخَلاٰصِ وَالرّٰاحَةِ ، وَعَلَی الْأُمَرٰآءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ ، وَعَلَی الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصٰافِ وَحُسْنِ السّیرَةِ ، وَبٰارِکْ لِلْحُجّٰاجِ وَالزُّوّٰارِ فِی الزّٰادِ وَالنَّفَقَةِ ، وَاقْضِ مٰا اوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یٰا ارْحَمَ الرّٰاحِمینَ.

«خداوندا! به ما توفیق طاعت و دوری از گناه و صدق نیّت و شناخت حرمت روزی فرما و به هدایت و استقامت مکرّم بدار ، و زبانهای ما را به گفتن صواب و حکمت استوار گردان ، و دلهای ما را به علم و معرفت سرشار کن ، و شکمهای ما را از حرام و شبهه پاک فرما ، و دستان ما را از ستم و دزدی باز دار ، و چشمان ما را از گناهان و خیانت فرو بند ، و گوشهای ما را از شنیدن گفتار بیهوده و غیبت ببند ، و زهد و خیر خواهی بر علمای ما ، وتلاش و رغبت بر دانش اندوزان ، و پیروی و موعظت بر شنوندگان ، وشفا و راحت بر بیماران مسلمین ، و رأفت و رحمت بر مردگانشان ، و وقار و آرامش بر پیرانشان ، وبازگشت و توبه بر جوانان ، و حیا و عفت بر زنان ، وتواضع و گشاده دستی بر توانگران ، و صبر و قناعت بر تهیدستان ، و یاری و پیروزی بر جنگجویان ، رهایی و راحت بر اسیران ، و عدل و مهربانی بر فرمانروایان ، و انصاف و خوشرفتاری بر مردم ارزانی فرما ، و برای حاجّیان وزایران در توشه و نفقه برکت قرار ده ، و آنچه که از حج و عمره بر ایشان واجب کردی به جای آر به فضل

ص:51

و رحمتت ای مهربان ترین مهربان ». (1)

5 - شرط زاهد

اللّٰهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلیٰ مٰا جَریٰ بِهِ قَضٰآئُکَ فی اوْلِیٰآئِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَدینِکَ ؛ اذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ مٰا عِنْدَکَ مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ الَّذی لاٰ زَو ٰالَ لَهُ وَلَا اضْمِحْلاٰلَ بَعْدَ انْ شَرَطَتْ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فی دَرَجٰاتِ هٰذِهِ الدُّنْیٰا الدَّنِیَّةِ وَزُخْرُفِهٰا وَزِبْرِجِهٰا فَشَرَطُوا لَکَ ذٰلِکَ وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفٰآءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَالثَّنٰآءَ الْجَلِیَّ، وَاَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلاٰئِکَتَکَ، وَکَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَرَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ، وَجَعَلْتَهُمُ الذَّریعَةَ الَیْکَ وَالْوَسیلَةَ الیٰ رِضْوٰانِکَ، فَبَعْضٌ اسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ الیٰ انْ اخْرَجْتَهُ مِنْهٰا، وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فی فُلْکِکَ، وَنَجَّیْتَهُ وَمَنْ اٰمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَةِ بِرَحْمَتِکَ، وَبَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلیلاً، وَسَأَلَکَ لِسٰانَ صِدْقٍ فِی الْاٰخِرینَ فَأَجَبْتَهُ، وَجَعَلْتَ ذٰلِکَ عَلِیّاً، وَبَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَکْلیماً، وَجَعَلْتَ لَهُ مِنْ اخیهِ رِدْءاً وَوَزیراً، وَبَعْضٌ اوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ ابٍ، وَٰتَیْتَهُ الْبَیِّنٰاتِ، وَاَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ، وَکُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً، وَنَهَجْتَ لَهُ مِنْهٰاجاً، وَتَخَیَّرْتَ لَهُ اوْصِیٰآءَ مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ، مِنْ مُدَّةٍ الیٰ مُدَّةٍ، اقٰامَةً لِدینِکَ، وَحُجَّةً عَلیٰ عِبٰادِکَ، وَلِئَلاّٰ یَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ، وَیَغْلِبَ الْبٰاطِلُ عَلیٰ اهْلِهِ وَلاٰ یَقُولَ احَدٌ لَوْلاٰ ارْسَلْتَ الَیْنٰا رَسُولاً مُنْذِراً، وَاَقَمْتَ

ص:52


1- (1)) - الامام المهدی ، ص246 ، در بلد الامین ، ص521.

لَنا عَلَماً هٰادِیاً فَنَتَّبِعَ اٰیٰاتِکَ مِنْ قَبْلِ انْ نَذِلَّ وَنَخْزیٰ

خدایا ! سپاس و ستایش از آن توست بر آنچه که در بارۀ اولیای خویش تقدیر فرمودی. کسانی که برای خود ودینت مخصوص کردی، چون نعیم باقی وبی زوال ابدی را که نزد توست برای ایشان اختیار کردی ، پس از آنکه زهد در دنیای دون و زیور و زینت آن را با آنان شرط نمودی و آنها هم به این شرط متعهد شدند و تو دانستی که اینان به عهد خود پای بندند ، پس ایشان را پذیرفتی و نزدیکشان ساختی و علوّ ذکر و ثنای آشکار عنایت فرمودی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و به وحی خود بزرگیشان دادی و از دانش خویش سیرابشان ساختی و آنها را واسطه و وسیلۀ ورود به بهشت گردانیدی ، یکی را در بهشت مسکن دادی تا اینکه از آنجا برونش آوردی ، و دیگری را در کشتی ات سوار کردی و به رحمت خویش با کسانی که بدو ایمان آورده اند از مرگ نجاتش بخشیدی ، ویکی را برای خویش دوست گرفتی و او زبان راستی را در امم آخر از تو خواست و تو تقاضایش را اجابت کردی و او را به جایگاه والا رسانیدی ، و با یکی از ( بوسیله ) درخت سخن گفتی و برای او برادرش را مدافع و وزیر قرار دادی ، و یکی را بی آنکه پدری داشته باشد به دنیا آوردی و بدو بَیّنات دادی و با روح القدس مؤیدش داشتی و برای هر یک شریعت و آئینی قرار دادی و جانشینانی برگزیدی تا هر یک پس از دیگری حافظ و نگاهبان دین تو ، و بر بندگان تو حجّت باشند از مدّتی تا مدّت دیگر و برای آنکه حق از قرارگاهش خارج نشود و باطل بر اهل حق چیرگی نیاورد و کسی

ص:53

نگوید چرا بیم دهنده ای به سوی ما نفرستادی و برای ما درفشی هدایتگر بر نیفراختی تا پیش از آنکه ذلیل و خوار شویم از نشانه های تو پیروی کنیم ». (1)

6 - برگزیده در پیمان

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ ، وَخٰاتَمِ النَّبِیّینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعٰالَمینَ ، الْمُنْتَجَبِ فِی الْمیثٰاقِ الْمُصْطَفیٰ فِی الضِّلاٰلِ ، الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ اٰفَةٍ ، الْبَریَ مِنْ کُلِّ عَیْبِ ، الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجٰاةِ ، الْمُرْتَجیٰ لِلشَّفٰاعَةِ ، الْمُفَوَّضِ الَیْهِ دینُ اللّٰهِ. اللّٰهُمَّ شَرِّفْ بُنْیٰانَهُ ، وَعَظِّمْ بُرْهٰانَهُ ، وَأَفْلِجْ حُجَّتَهُ ، وَارْفَعْ دَرجَتَهُ ، وَاَضِئْ نُورَهُ ، وَبَیِّضْ وَجْهَهُ ، وَاَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضیلَةَ ، وَالْمَنْزِلَةَ وَالْوَسیلَةَ ، وَالدَّرَجَةَ الرَّفیعَةَ ، وَابْعَثْهُ مَقٰاماً مُحْمُوداً یَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْأٰخِرُونَ

«بار خدایا ! بر محمّد سرور فرستادگان و خاتم پیامبران و حجّت پروردگار جهانیان درود فرست ، او که در پیمان برگزیده است و در سایه ها منتخب ، پاک از هر آفت ، و به دور از هر عیب است ، برای رهایی بدو آرزو برند وبرای شفاعت بدو امید بندند ،کسی که دین خدا بدو تفویض شده است. خدایا !بنیان او را شرافت بخش و برهانش را والایی ده و حجّتش را پیروزی عطا کن و مرتبه اش را بلندی ده و نورش را درخشان

ص:54


1- (1)) - تحقة الزائر ، فی ادب زیارته علیه السلام.

ساز و سیمایش را سپید و نورانی گردان و بدو فضل و فضیلت و منزلت و وسیلت و درجۀ والا عطا کن و او را به جایگاه پسندیده بر انگیز تا مورد غبطۀ اوّلین و آخرین واقع شود ». (1)

7 - خدایا به حمد تو آغاز ستایش می کنم

اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ ، وَأَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ العَفْوِ وَالرَّحْمَةِ ، وَأَشَدُّ المُعاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَةِ ، وَأَعْظَمُ المُتَجَبِّرِینَ فِی مَوْضِعِ الکِبْرِیاءِ وَالعَظَمَةِ. اللّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعائِکَ وَمَسْأَلَتِکَ ، فَاسْمَعْ یا سَمِیعُ مِدْحَتِی ، وَأَجِبْ یا رَحِیمُ دَعْوَتِی ، وَأَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتِی...

الحَمْدُ للّٰهِ مالِکِ المُلْکِ ، مُجْرِی الفُلْکِ ، مُسَخِّرِ الرِّیاحِ ، فالِقِ الإِصْباحِ ، دَیَّانِ الدِّینِ ، رَبِّ العالَمِینَ. الحَمْدُ للّٰهِ عَلَی حِلْمِهِ بَعْدَ عِلْمِهِ ، وَالحَمْدُ للّٰهِ عَلَی عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ ، وَالحَمْدُ للّٰهِ عَلَی طُولِ أَناتِهِ فِی غَضَبِهِ وَهُوَ قادِرٌ عَلَی ما یُرِیدُ.

الحَمْدُ للّٰهِ خالِقِ الخَلْقِ ، باسِطِ الرِّزْقِ ، فالِقِ الإِصْباحِ ، ذِی الجَلالِ وَالإِکْرامِ وَالفَضْلِ وَالإِنْعامِ الَّذِی بَعُدَ فَلا یُرَی ، وَقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَی ،

الحَمْدُ للّٰهِ الَّذِی یُؤْمِنُ الخائِفِینَ ، وَیُنَجِّی الصَّالِحِینَ ، وَیَرْفَعُ المُسْتَضْعَفِینَ ، وَیَضَعُ المُسْتَکْبِرِینَ ، وَیُهْلِکُ مُلُوکاً وَیَسْتَخْلِفُ آخَرِینَ؛ وَالحَمْدُ للّٰهِ قاصِمِ

ص:55


1- (1)) - تحفة الزائر ، فی ادب زیارته علیه السلام.

الجَبَّارِینَ ، مُبِیرُ الظَّالِمِینَ ، مُدْرِکِ الهارِبِینَ ، نَکالِ الظَّالِمِینَ ، صَرِیخَ المُسْتَصْرِخِینَ ، مَوْضِعِ حاجاتِ الطَّالِبِینَ ، مُعْتَمَدِ المُؤْمِنِینَ....

اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمةٍ تُعِزُّ بِها الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَأَهْلَهُ ، وَتَجْعَلُنا فِیها مِنَ الدُّعاةِ إِلَی طاعَتِکَ ، وَالقادَةِ إِلَی سَبِیلِکَ ، وَتَرْزُقُنَا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ.

اللَّهُمَّ ما عَرَّفْتَنا مِنَ الحَقِّ فَحَمِّلْناهُ ، وَما قَصُرْنا عَنْهُ فَبَلِّغْناهُ.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، وَغَیْبَةَ وَلِیِّنا ، وَکَثْرَةَ عَدُوِّنا ، وَقِلَّةَ عَدَدِنا ، وَشِدَّةَ الفِتَنِ بِنا ، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَعِنَّا عَلَی ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ ، وَبِضُرٍ تَکْشِفُهُ ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ ، وَرَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُناها ، وَعافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها ، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

«خدایا ! من به ستایش تو آغاز ثنا می کنم که تو به نعمت و احسان خویش راه صواب را استوار می داری و یقین آورم که در موضع عفو و رحمت ، مهربان ترین مهربانی و سخت ترین کین کشنده ای در جایگاه عقاب و انتقام ، وبزرگ ترین جبارانی در موضع کبریا و بزرگی.

خدایا ! به من رخصت دادی تا تو را بخوانم و بخواهم پس بشنوای شنوای مدح وستایشم وپاسخ گوی ای آنکه به مهربانی دعایم را می شنوی و ای آمرزنده لغزشم را بیامرز...

سپاس خدا را مالک هستی ، گردانندۀ کشتیها ، رام کنندۀ بادها ، شکافندۀ صبحگاهان ، حکمفرمای روز جزا ، پروردگار جهانیان ،

ص:56

و سپاس خدا را بر عفو او پس از قدرتش ، و سپاس خدا را بر حلم و بردباری دیر پای او در خشم و غضبش حال آنکه او بر آنچه خواهد تواناست. سپاس خدا را آفریننده موجودات ، گستردۀ روزی ، شکافندۀ صبحگاهان ، صاحب شکوه و بزرگواری و فضل و بخشایش ، آن که دور شود و دیده نشود و نزدیک شد و شاهد رازهای نهان است ، بزرگوار وبلند مرتبه...

سپاس خدا را آن که ترسیدگان را ایمنی می بخشد و صالحان را رهایی می دهد و مستضعفان را بالا می برد و مستکبران را فرو می نهد و پادشاهانی را هلاک می کند و دیگران را به جانشینی می گمارد ، و سپاس خدا را کوبندۀ ستمگران ، هلاک کنندۀ ظالمان ، دریابندۀ گریزندگان ، به کیفر رسانندۀ ستمگران، فریادرس فریادخواهان، مرجع حاجات نیازمندان، تکیه گاه اهل ایمان.

خدایا ! ما به تو امید داریم تا دولت با کرامت ( امام زمان ) را به ظهور آوری و بدان اسلام و مسلمانان را سرافرازی دهی و نفاق و منافقان را خوار گردانی و ما را در آن از دعوتگران به طاعت خویش و راهبران به راه خویش قرار دهی و بدان کرامت دنیا و آخرت را به ما ارزانی فرمایی.

خدایا ! آنچه که از حق به ما باز شناساندی ما را به عمل بدان نیز وادار ، و آنچه از ( شناخت ) آن کوتاهی ورزیدیم بدان برسان.

خدایا ! ما از فقدان پیامبرمان و غیبت پیشوایمان و فراوانی دشمنان واندکی شمارمان وسختی فتنه ها وغلبۀ روزگار برخود به تو شکایت می کنیم.

ص:57

پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در همۀ این امور با فتح عاجل از جانب خود ، و بر طرف کردن رنج و سختی از ما نصرت خویش و عزّت وسلطنت حقّه که توآن را آشکار می گردانی ، پیروزی عطا کن و به رحمتی از توجّه خویش که همۀ ما را فراگیرد و جامۀ سلامت ، که ما را بپوشاند یاوری فرما ، به حق رحمت نامنتهایت ، ای مهربان ترین مهربان». (1)

سخن آخر

از هزار و صد و شصت و یک سال پیش ، یعنی از زمان ولادت آن حضرت علیه السلام در سال 255 هجری تا این سال یعنی 1416 هجری ، سرور ما امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف در میان سجده کنندگان است و شبها را با تهجّد برای خدا زنده نگاه می دارد و روزها را به عبادت و تسلیم در برابر پروردگار جهانیان سپری می کنند.

او منتظر فرا رسیدن لحظه یاری است ، تا زمانی که خداوند به او اجازۀ فرج دهد.

آن حضرت نیز همانند دیگر مؤمنان از خداوند فرج نزدیک را خواستار است و در نتیجه به برترین اعمال امّت محمّد صلی الله علیه و آله یعنی انتظار فرج مشغول است.

آه که چه آبرویی در پیشگاه خداوند دارد ! پس حاجتهای خود را فراروی خویش قرار دهیم و با توسّل به او از پروردگارمان بخواهیم که این اندوه را از امّت رنجدیدۀ ما بزداید.

بیایید او را به هنگام شدّت یافتن دشواری بخوانیم و پروردگارمان را به بندۀ صالحش که برای نصرت بندگان مستضعف خود او را ذخیره داشته ، سوگند دهیم تا عذاب را از ما بردارد.

بیایید خدا را بخوانیم و با جدیّت از او بخواهیم که سیمای تابانش را به ما بنمایاند و ما را در جرگۀ یاران و یاورانش قرار دهد.

اِن شاء اللّٰه

ص:58


1- (1)) - تحفة الزائر ، فی ادب زیارته علیه السلام.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109